مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
وقـتـی تـمـاشـا میکـنـم آئـیـنـهها را اِنـگـار مـیبـیـنـم کـمـالِ کـبـریـا را حس میکنم خورشید را در این حوالی حس میکنم در این حرم لطفِ خدا را
تصویر سازی میکنم بعد از ضریحِ شش گوشه تو گـنبد وُ گـلـدستهها را یک بار میسازم حرم را مثلِ مشهد یک بار میچـیـنم نَـمـایِ کـربـلا را حال وُ هوایِ سامرا را دوست دارم امشب سرودِ من حسن جانم وَ لا غیر با دستهایت میرسد نانم وَ لا غیر از لحـظـه مـیـلاد تـا مـیـعـادِ مـرگـم از عشقِ تو خواندم وَ میخوانم وَلا غیر من ساعتی را که تو راضی باشی از من در زنـدگیاَم عـید میدانم وَ لا غـیر حق رویِ قلبم نامِتان را حک نِموده بیتو خـزانَم من زمسـتانم وَ لا غیر مِـسـکـیـنِ دربــارِ تـوأم آرام جــانـم تو یک پسر داری که همتایی ندارد دنیـا به جز او هـیـچ سـودایی ندارد از صبحِ خلقت تا غروبِ روزِ رَجعت یوسفتَر از او نیست معـنایی ندارد تا لحظهای که میرسد از راه این ماه دنـیـا دَنـی بـوده تـمـاشــایــی نـدارد او تکیه خواهد زَد به کعبه تا ببـیـنم حَـج بیحسن وَالـلهـهِ زیـبـایی ندارد اهلِ زمین وُ آسـمان عـبد وُ غلامَت تو حَـج نَـرَفـتـه مـعـنی حـجِّ قـبـولی مفهـوم توحـید وُ مَعـادی از اُصولی تو وارثِ شمشیر وُ نُطقِ مرتضایی تو پـارهای از قـلبِ زهـرایِ بـتـولی هَـمنـامْ با شـاهِ کـریـمـی وُ کـریـمـی هَـم مـتـنِ قرآنی وَ هَم شـأنِ نُـزولی اِی آفـتـابِ آسـمـان؛ مـهـتابِ ایـمـان بیتو ندارد دین نَه عرضی وُ نَه طولی تعـریـفی از جـغـرافـیـایِ دینِ مـایی |